محبوبه عظیمزاده | شهرآرانیوز؛ چرا در سالهای اخیر بهصورت مکرر اشعاری بهاشتباه به شاعران بزرگی مثل مولانا، حافظ و سهراب منسوب میشوند؟ انگشت اتهام را به سمت رسانههای رسمی و غیررسمی باید گرفت یا مخاطبان آنها؟ همه شریکجرماند؟ برخورد درست و منطقی مخاطب عام با این مسئله چیست؟ آیا این امر آسیب بزرگ و جبرانناپذیری به زبان و ادبیات و فرهنگ ما میزند و برخوردی قاطع میطلبد یا امری است موقتی و ناپایدار؟ ما این سؤالات را با دو تن از شاعران، آرش شفاعی و کبری موسوی قهفرخی، در میان گذاشتیم تا پاسخ آنها را بشنویم.
کبری موسوی قهفرخی در گفتوگو با ما میگوید که رواج جعلیات مختص دوره ما نیست، اما اکنون آسانتر اتفاق میافتد: «رواج جعلیات محدود به سالهای اخیر نیست و از گذشته وجود داشته: ابیاتی از 'شاهنامه' افزوده کاتبان است و رباعیهای بسیاری به خیام نسبت داده شده. اما در سالهای اخیر، با گسترش فضای مجازی، بازار جعلیات داغتر شده است.
چند سال پیش، مرا عضو گروهی کرده بودند که هر صبح مدیر گروه، که استاد دانشگاه بود، متن انگیزشی ضعیفی را با نام یکی از شاعران یا نویسندگان شناخته شده منتشر میکرد و تقریبا کار هرروزه من این بود که به ایشان پیام بدهم که این مطلب از این شاعر یا نویسنده نیست.
دفعات اول پذیرفتند، ولی نهایتا گفتند اسم مهم نیست، مهم مطلبی است که منتشر میشود. گفتم: 'پس اسم نویسنده اش را حذف کنید. ' جوابشان این بود که 'وقتی مردم این اسامی را ببینند، بیشتر آن حرف را میپذیرند! ' هرچند تناقض در کلام ایشان دیده میشد، مشخص بود که به ارزش و تأثیر نام نویسنده بر مردمی که اکثرا اهل مطالعه نیستند واقفاند.»
او صحبتهای خود را این گونه ادامه میدهد که «بحث 'من قال و ما قال' را در همین جعلیات میتوان به روشنی دید. دستهای از جاعلان معتقدند مردمْ مقهور نامها میشوند، پس باید متن و محتوای دلخواه را با نام فردی بزرگ به آنها قالب کرد. به نظر میرسد این گروهْ آگاهانه دست به جعل میزنند.
این جعلیات، چون -معمولا- محتوایشان با ذائقه عوام هماهنگی بیشتری دارد و نیاز به دقت و تأمل و موشکافیهای ادیبانه ندارد، سرعت انتشارشان بالاست و حتی در پژوهشهای دانشگاهی، کتابهای کمک آموزشی و برنامههای رادیو و تلویزیون نیز نشت کردهاند.
دسته دوم -که به طور ضمنی در مطلب قبلی به آنها اشاره کردم- کسانیاند که جعلیات گروه نخست را بازنشر میکنند. بازنشرْ کار راحتی است: از این گروه به آن گروه و از این صفحه به صفحهای دیگر، با فشار یک انگشت، مرزها درنوردیده میشوند، بدون اینکه کسی به دنبال منبع و سرچشمه مطلب باشد و بخواهد راستی و ناراستی اش را بسنجد.»
این استاد دانشگاه و پژوهشگر معتقد است: «گویا افراد آگاه و روشنگر نیز صدایشان چندان به جایی نمیرسد. گروههای گوناگونِ مبارزه با جعلیات تشکیل شدهاند و هر بار، با دقت و کاوش، مشخص میکنند که فلان مطلب جعلی است. اما، متأسفانه، سرعت انتشار اولیه جعلیات عوامانه بیشتر از اصلاحیههای دل سوزانه است؛ درواقع شبکهای قوی و چرخهای بی پایان وجود دارد بین نخستین کسی که آگاهانه یا ناآگاهانه مطلبی جعلی را منتشر میکند و رسانههای مجازی و حقیقی و مخاطبان.»
اما آیا چنین اتفاقاتی یک تهدید جدی برای زبان و ادب فارسی هستند یا صرفا تأثیری گذرا دارند؟ موسوی میگوید: «جعلیات غیراخلاقی، غیرحرفهای و آسیب زنندهاند. شاعران و نویسندگانی که پس از مواجهه با انتساب نوشته یا شعرشان به دیگری -و حتی برعکس انتساب شعر یا نوشته دیگران به خودشان- انتقاد و شکایت میکنند اولین آسیب دیدگان جعلیات هستند.
درباره شاعران و نویسندگانِ درگذشته کار سختتر است و هرکس از ظن خود به ماجرا میپردازد. آسیبِ دیگرِ جعلیات به پیکره خط و زبان فارسی وارد میشود. بسیاری از این مطالب جعلی متنهایی پر از غلطهای نوشتاریاند که به علت سرعت انتشار بالا، اشتباه نویسی را رواج میدهند، مشکلی که نه تنها عوام بلکه خواص را نیز درگیر کرده است.»
این شاعر در بخش پایانی صحبت هایش بر این نکته تأکید میکند که «فضای مجازی مرجع اول و آخر بسیاری از جوانان و نوجوانان و چه بسا بزرگ سالان است؛ پس هر اشتباهی در این فضا تأثیری مستقیم بر طیف وسیعی از جامعه دارد. کج نهادنِ خشتِ اول دیواری نهایتا ویران در پی خواهد داشت.
هرچند انتشار جعلیات از سوی هرکس و هرجا ناپسند است، حضور ناکارشناسان تکراری در اندک برنامههای نسبتا پرمخاطب رادیو و تلویزیون و طرح مطالب جعلی از سوی آنان فاجعه عمیق تری به بار میآورد، از ریشه شناسیهای عوامانه و غیرتخصصی گرفته تا انتساب شعرهای کم مایه و بی مایه و اشتباه به قلههای ادب فارسی.»
آرش شفاعی نیز به ما میگوید: «اینکه در سالهای اخیر پدیده اشعار جعلی و اشعار نادرست -یا هر عنوان دیگری که میخواهیم روی آنها بگذاریم- خیلی شایعتر و بارزتر شده نتیجه رواج اینترنت است و فست فودی شدن اطلاعات، اینکه مردم اطلاعات موردنیاز خودشان را فقط از طریق اینترنت و گوگل کردن و شبکههای مجازی به دست میآورند.
مسئله دیگری که به این قضیه دامن میزند در دسترس بودن اطلاعات است که باعث شده مردم از سرچشمههای واقعی و اصلی کسب اطلاعات دور باشند؛ یعنی در گذشته اگر کسی میخواست درباره شاعر یا نویسندهای اطلاعات کسب کند یا شعری را نقل کند، به مجموعهها و کتابها و آثار منتشرشده شاعر یا نویسنده مراجعه میکرد، اما امروز در اینترنت جستوجو میکند و با دریای پایان ناپذیری از اطلاعات درست یا نادرست روبه رو میشود.
در چنین شرایطی، کافی است یک نفر یک شعر نادرست در اینترنت بگذارد و آن شعر پخش شود، اتفاقی که درباره بسیاری از شاعران امروز و دیروز رخ داده و آن را دیدهایم.»
او معتقد است مخاطبانی که به این معضل دامن میزنند، معمولا زیر بار این نکته نمیروند که دارند اشتباه میکنند و شعر جعلی منتشر میکنند. شفاعی فقط یک راه حل برای این معضل میشناسد: «من فکر میکنم این پدیده تا زمانی که هر چیزی در جای اصلی خودش قرار نگیرد و عادت به مطالعه و رجوع به منابع اصلی در مردم شکل نگیرد و به وجود نیاید ادامه مییابد و واقعا نمیتوان کار زیادی درباره آن انجام داد، مگر اینکه هر کسی که فکر میکند دغدغه ادبیات و هنر و واقعیت و حقیقت دارد سعی کند این اطلاعات را به هر نحو ممکن اصلاح کند. ضمن اینکه مردم باید بدانند در هر حوزهای به متخصصان و اهل فن مراجعه کنند.
در همین برنامه 'اکنون'، کسی که متخصص ادبیات نیست، وقتی در موضعی قرار گرفت که میخواست درباره ادبیات صحبت کند، اگر اطلاعات اندکی درباره شعر و ادبیات داشت و مولانا خوانده بود، حداقل میدانست که وزن 'مثنوی' چیست و دچار چنین اشتباهی نمیشد.
به همین دلیل معتقدم تا زمانی که ما دغدغه این را نداشته باشیم و این دغدغه را در مخاطب به وجود نیاوریم که اگر کسی پخش کننده اطلاعات نادرست و گمراه کننده باشد در گمراه شدن مخاطبان همراه و شریک و -درواقع- شریک جرم است، این پدیده همچنان بروز خواهد داشت.»
این شاعر و روزنامه نگار در بخش پایانی صحبتهای خود میگوید: «برای جلوگیری از این اتفاق، باید این سواد اطلاعاتی و جدید را در مخاطبان به وجود بیاوریم. البته و خوشبختانه همچنان هستند کسانی که هنوز این دغدغه را دارند و درباره اطلاعات منحرف و نادرست اطلاع رسانی میکنند، اگرچه صدایشان به اندازه صدای آنهایی که اطلاعات جعلی را منتشر میکنند بلند نیست.
این موضوع در حد خودش جدی است و باید این توجه را در مخاطب ایجاد کنیم که زیاد شدن انتشار شعرهای جعلی میتواند باعث سست شدن پایههای دانش ادبی مردم شود.»